چرا به زیارت مزار پیامبر (ص) میرویم؟
- 07 مهر 1393
- 12:04
- عمومی
- 0 دیدگاه
-
رفتن به قبرستان و ایستادن بر سر قبر مؤمنان و طلب رحمت از خدا برای آنان، با دلالت قرآن جزء سیره پیغمبر(ص) بوده است، بنابراین اگر ما برای پیغمبر(ص) نماز میخوانیم و روزه میگیریم، برای این است که او ما را نزد خدا مقرب کند.
کتاب «معنی حدیث الغدیر» نوشته مرحوم آیتالله سیدمرتضی خسروشاهی از علمای برجسته آذربایجان با تحقیقی از آیتالله سیدهادی خسروشاهی و مقدمه امام موسی صدر توسط مؤسسه بوستان کتاب به زبان عربی منتشر شده است.
در انتهای این کتاب مؤلف رساله «کشف الستر و الاستار عن وجه زیارة الزوار» را الحاق کرده که به اعتراف بعضی از علمای نجف تا سال تألیفش چنین رسالهای در این باب نوشته نشده بود، در این رساله با وجود اخبار معتبر و متواتر (درباره فضیلت زیارت و ثواب زیارت) یک حدیث نقل نشده است، بلکه تمام مطالب را از طریق آیات قرآن اثبات شده که مقبول سنی و شیعه نیز هست، در ادامه گزیدهای از ترجمه این بحث میآید:
* زیارت قبور در آیات قرآنی
رفتن به قبرستان و ایستادن بر سر قبر مؤمنین و صلوات فرستادن بر آنان، یعنی طلب رحمت از خدا برای آنان، با دلالت قرآن جزو سیره پیغمبر(ص) بوده است، زیرا در آیه شریفه: «وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ» آن حضرت(ص) را از این کار در خصوص منافقین نهی میفرماید که معلوم میشود سیره پیامبر(ص) در خصوص مؤمنان ایستادن بر سر قبر آنان و دعاء و صلوات فرستادن بر آنان بوده است، اگر کسی بگوید که منظور از ایستادن به سر قبر همان ایستان در مقام دفن است، نه ایستادن بعد از دفن برای زیارت، در جواب میگوییم:
اولاً: لفظ «وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ» مطلق است و تقیید و تخصیص دلیل میخواهد.
ثانیاً: معنای جمله «وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ» به جهت (واو) عاطفه لفظ «ابداً» به سر او هم میآید و مقدر میشود و معنای آن چنین است: (ابداً بر سر قبر او نایست)، یعنی در هیچ زمانی نایست. پس ایستادن به جهت زیارت بعد از دفن (چنانچه مرسوم است در هفته یک مرتبه یا در اربعین میت یا سر سال یا سایر اوقات) را نیز شامل میشود.
پس زمانی که به حکم دلالت آیه شریفه ثابت شد که زیات قبور مؤمنان و طلب رحمت کردن برای آنان جزو سیره پیغمبر(ص) بوده، چگونه بدعت میشود؟ بلکه به حکم آیات شریفه: «لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» و «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» قطعاً سنت است، بنابراین زمانی که استحباب زیارت قبر مؤمن ثابت شد، زیارت قبر شریف پیغمبر(ص) و قبور ائمه هدی(ع) چگونه خواهد بود؟ حال آنکه ایشان ارکان دین و رؤسای مؤمنین هستند که اکمل و افضل و سادات هم مؤمنیناند.
* حمد و ثناء اصفیاء و اشاره به شهادت آنان
حمد و ثناء ایشان را گفتن، مصائبی که در راه خدا بر آنان وارد شده را ذکر کردن، لعنت کردن قاتلان و ظالمان و راضیشوندگان به فعل ستمکنندگان، سلام دادن بر آنان با وجود اینکه آنان امواتاند به این جهت است که خدای متعال خود همه اینها را در حق برگزیدگان بندگان خودش انجام داده و آنان را مدح کرده است، مانند ثناء در این آیه شریفه: «إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ».
ما هم مثل همین کارها را در زیارت امام حسین(ع) انجام میدهیم و میگوییم: «شهادت میدهم بر اینکه تو اقامه نماز کردی، ایتاء زکات کردی، امر به معروف و نهی از منکر کردی و خدا را با اخلاص عبادت کردی تا وقتی که مرگ برای تو رسید».
هم چنین، به قتل آنان به ناحق و صبر ایشان بر اذیت در راه خدا در این آیات اشاره فرموده است: «وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ» و «وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ».
ما نیز در زیارات ائمه(ع) همین کار را انجام میدهیم و میگوییم: «شهادت میدهم بر اینکه تو در راه خدا مظلوم کشته شدی و بر آزار و اذیت در راه خدا تنها براى خدا صبر کردی».
همچنین قاتلین و ظالمین به آنان و راضیشوندگان به فعل آنان را در آیه شریفه «وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» لعنت میکند، هیچ یک از مسلمانان شک ندارد که سلسله انبیاء همگی کسانی هستند که خدا به صله آنها امر فرموده است و شکی نیست که قرابت پیامبر ما و اهل بیت او نیز چنین است، زیرا در قرآن میفرماید: «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى».
* شفاعت و استشفاع
شفیع بردن صاحب قبر به درگاه خدا به این جهت است که خداوند خودش در قرآن به این کار ترغیب کرده و میفرماید: «وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»، خداوند در این آیه مقام و مرتبه پیغمبر(ص) خود و جلالت و احترام و قرب منزلت او را بیان فرموده است که اگر در میان مستحقین عذاب باشد به خاطر وجود و جلالت و احترام پیامبر(ص) آنان را عذاب نمیکند.
واضحتر از آیه سابق از جهت دلالت بر استشفاع و توسل بر پیغمبر(ص) بزرگتر از آن در ترغیب بر این امر، این آیه شریفه است: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا» ، آیا آمدن گناهکار نزد پیغمبر(ص) و درخواست او از پیغمبر(ص) که برای او از خدا طلب مغفرت کند، توسل به پیغمبر(ص) و شفیع بودن پیغمبر(ص) به درگاه خدا نیست؟ یا اینکه مغفرت خدا بعد از استغفار کردن رسول خدا(ص) چنانچه صریح آیه است، از جهت شفاعت پیامبرش برای آنان از سوی خدا پذیرفته نیست؟ حال آنکه معلوم است پیغمبر(ص) در آیه شریفه «مَا مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ» داخل در مستثنی است و از جانب خدا در شفاعت کردن به ذنوب امت خود در دنیا قبل از آخرت مأذون است.
از بعضی آیات شریفه ظاهر میشود که استشفاع به پیغمبر(ص) و توسل به او برای اینکه ایشان استغفار کند ـ در میان مسلمانان امری شایع بوده است، به جهت اینکه یکدیگر را به این مطلب دعوت میکردند و تنها منافق از قبول این مطلب اباء و امتناع میکرد، چنانکه خدای تعالی در سوره منافقین درباره آنها فرموده است: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَکْبِرُونَ».
اگر کسی توهم کند که این مطلب مختص به زمان حیات پیغمبر(ص) است، زیرا میت قادر به سخن گفتن و طلب کردن و و دعا و استغفار نیست؛ این توهم بسیار سخیف است. زیرا پیغمبر(ص) بعد از وفات هم در نزد پروردگار خود زنده و مرزوق است و هر کس این طور باشد، قادر به سخن میشود. چنانچه خدای تعالی در حق شهداء میفرماید: «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ».
بدیهی است کسی که میتواند به فلان کس بگوید: «مترس و محزون مباش» میتواند بگوید: «خدایا فلان کس را بیامرز»، این آیه شریفه در حق کسانی نازل شده که در برابر پیغمبر(ص) شهید شده و جان خود را برای او فدا کردهاند، پس در حق خود پیغمبر(ص) چگونه خواهد بود، حال آنکه ایشان آقای همه آنان است؟
بوسیدن قبر، دیوارها، ضریح، در و مالیدن چشمها بر آنها از نظر عرف و عقلا تعظیم صاحب قبر است و خداوند در آیه شریفه «فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ» به تعظیم پیغمبر(ص) ترغیب کرده است، چنانچه بوسیدن جلد قرآن که از مقوله کلام است و خطوط از آن حکایت میکند و بوسیدن اوراق آن و خط آن و مالیدن چشمها بر آن عرفاً تعظیم نسبت به قرآن است و در نزد عرف عقلا مثل بوسیدن دست پیغمبر(ص) در زمان حیات او است که تعظیم و اکرام او است.
* خفض جناح نسبت به صاحب قبر
خفض جناح یعنی تذلل کردن و اظهار تواضع و کوچکی کردن به صاحب قبر را خدا در حق والدین امر فرموده و میفرماید: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا»، ما را چه شده است که برای والدین خفض جناح میکنیم و میگوییم: «رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا» اما بر کسی که به مراتب اعظم از حق تربیت والدین است و حتی به ما از نفسهای خودمان اولی است خفض جناح نکنیم و نگوییم: خدایا صلوات بفرست به پیغمبرت، پیغمبر رحمت، چنانچه ما را از حیرت ضلالت، هدایت کرد و به توحید تو ارشاد کرد، احکام دینت را به ما تعلیم داد، ما را از شرک و جهالت خلاصی داد و به ما قرآن مجید و حکمت، یعنی طریق رضای تو را تعلیم داد؟
اگر مطلق تعظیم و کوچکی کردن عبادت و شرک به خدا باشد، هر آینه خدا در حق پیغمبر(ص) و والدین به آن امر نمیکرد، زیرا بدیهی است عبادت غیر خدا حرام است ولو پیغمبر(ص) باشد، یا پدر باشد، یا بت باشد یا غیر اینها. چطور میتوان گفت که مطلق تعظیم و تذلل عبادت است، حال آنکه تمام فرقهها حتی فرقه وهابیت در مقابل سلطان خود تعظیم و تذلل میکنند؟ آیا این عبادت سلطان است؟ بلکه خدا امر به تعظیم در مقابل آدم مینماید و میفرماید: «اسْجُدُوا لِآدَمَ»، آیا خدا آنها را به عبادت آدم امر فرموده است؟!
خلاصه کلام: ما برای پیغمبر(ص) نماز نمیخوانیم و روزه نمیگیریم و حج بجا نمیآوریم، مگر برای اینکه او ما را نزد خدا مقرب کند، چنانچه بتپرستها گفتند: «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى» و چنانچه فرعون بتها درست کرد و به قوم خود امر کرد آنها را عبادت کنند و گفت: «اینها معبودهای شما هستند، پس اینها را عبادت کنید تا شما را به من مقرب کنند و من هم رب اعلای شما هستم»، چنانکه بعضی از مفسرین عامه در معنی آیه شریفه «وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ» گفتهاند.
پینوشتها:
۱.«و هیچگاه به نماز میت آن منافقان حاضر مشو و بر (جنازه و) قبر آنها (به دعا) مایست»؛ توبه: ۸۴.
۲.مثلاً اگر آقایی به عبد خود بگوید: «سیب نخور» و کسی دیگر بگوید که مراد آقا این است که «بعد از نهار نخور»، از او دلیل میخواهند و میگویند کلام آقا مطلق است، شما به چه دلیل میگویید که خصوص بعد از نهار مراد است؟
۳.«شما را به رسول خدا (چه در صبر و مقاومت با دشمن و چه دیگر اوصاف و افعال نیکو) اقتدایی نیکوست»؛ احزاب" ۲۱.
۴.«بگو (ای پیغمبر): اگر خدا را دوست میدارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست دارد»؛ آل عمران: ۳۱.
۵.زیارت قبور اولیاء و شهداء یکی از سنتهای رسول خدا(ص) است و برای گواهی آن مطالبی که در کتب تاریخ نزد همه فرقههای مسلمانان آمده است بس است. در این کتابها آمده است که پیامبر(ص) همراه اصحاب خود شهدای احد به زیارت [قبور] شهدای احد میرفتند و در هر فرصتی که برای ایشان پیش میآمد قبور این شهداء را زیارت میفرمود.
مسلم در صحیح خود، در حدیثی از ابو بریده آورده است: پیامبر(ص) بر سر قبری نشست و مردم اطراف او نشستند، پس او سر مبارک را گویا که با او سخن میگویند تکان میداد و سپس گریست. پس به پیامبر(ص) عرض کردند: ای رسول خدا! چه چیز شما را به گریه انداخت؟ فرمود: «اینجا قبر آمنه بنت وهب است، از خدا اجازه خواستم قبر مادرم را زیارت کنم و اجازه فرمود. پس قبور را زیارت کنید که شما را به یاد مرگ میاندازد». ابن ابی الحدید این حدیث را در جلد دوم شرح نهج البلاغه آورده است.
علامه هبةالدین شهرستانی درباره این مسأله میگوید: وقتی پیامبر(ص) کشتگان کفار را در قلیب بدر خطاب قرار میدهد و شهادت میدهد که آنان میدانند و خطاب پیامبر(ص) را میشنوند با اینکه جنازه هستند، پس اجساد اولیای خدا و شهدای جهاد در راه خدا اولویت قطعی دارند که خطاب را بشنوند، و کلام زائرین و محبین را بفهمند، پس آنان به آنچه خدا از فضل خد به ایشان داده است شادمان هستند و از خداوند خیر و نیکی و احسان برای هر که ارواح ایشان را مسرور کند، طلب میکنند... . نک: الدلائل و المسائل، جلد پنجم، چاپ عراق. برای اطلاع بیشتر به کتاب اهل البیت فی مصر مراجعه کنید، که در آن نظرات بزرگان اهل سنت و الازهر را درباره این موضوع خواهید یافت.
۶.بنای ما در این رساله آن است که به آیات قرآنی اکتفا نماید، و به ملاحظه همان نکته که سابقاً ذکر شد از روایات نمونهای ذکر نشده است ولی در اینجا یک مورد ذکر می کنیم. حدیث مختصری که از احادیث مسلمه نبوی است، به نظرم میآید که نقل میکنم: «حرمة المؤمن میتاً کحرمته حیاً» یعنی حرمت مؤمن بعد از مرگ مثل همان حرمتی است که در زندگی داشت. معلوم است که زیارت کردن مؤمن زنده و به دیدن او رفتن از جمله احترامات لازمه او است و اجر و ثواب فراوان دارد. به حکم این حدیث شریف بعد از فوت او نیز چنین است. فقها در کتب فقهی از این حدیث در باب احکام اموات، به جهت احکام بسیاری استفاده کردهاند مانند حرمت توهین به میت، حرمت نبش قبر و غیر ذلک. احقر میگویم از این حدیث شریف در استحباب زیارت قبر مؤمن هم استفاده میشود که آن هم احترام مؤمن است و البته این احترام در حق پیغمبر(ص) مؤکد و بیشتر است.
مخفی نماند که زوار شیعه که به زیارت مشرف میشوند چند کار میکنند؛ ضریح مبارک بلکه در و دیوار حرم و آستانه مبارکه را میبوسند، زیارتنامه میخوانند که شامل سلام دادن، مدح و ثنا و ذکر اوصاف جمیله، اشاره به مظلومیت و مصائب و صبر ایشان، لعنت بر قاتلان و ظالمان و راضیشوندگان به ظلم است، برای مغفرت ذنوب و قضاء حوائج دعا میکنند، صاحب قبر را به درگاه احدیت شفیع میبرند، نسبت به صاحب قبر خفض جناح و تذلل و تعظیم میکنند، در نزد قبر گریه و ناله میکنند و اگر احیاناً آستانه مبارکه نیاز به تعمیر یا تأسیس بنایی داشته باشد متمکنین زوار پول گزاف خرج تعمیر و تأسیس میکند، ماتن بعد از اثبات استحباب زیارت چنانچه گذشت، جواز و شرعیت و بدعت نبودن همه این کارها را از قرآن مجید استفاده کرده به آیات شریفه اثبات میکند. میتوان که روحالقدس او را تأیید کرده است. مؤلف
۷.«زیرا آنها در کارهای خیر تعجیل میکردند و در حال بیم و امید ما را میخواندند و همیشه به درگاه ما خاضع و خاشع بودند»؛ انبیاء: ۹۰.
۸.در حدیث نبوی هم آمده است: «اذکروا موتاکم بالخیر» یعنی مردگان خودتان را با خیر یاد کنید. مثل اینکه بگویی خدا فلانی را رحمت کند، آدم خوبی بود، نماز شب میخواند، همیشه در نماز جماعت حاضر میشد، خمس میداد و هکذا.
۹. «و انبیاء را بیجرم و به ناحق بکشند»؛ آل عمران: ۲۱.
۱۰.«چه بسیار رخ داده که پیغمبری جمعیت بسیار (از پیروانش) همراه او جنگیدند و با این حال، اهل ایمان با سختیهایی که در راه خدا به آنها رسید هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر زیر بار دشمن فرو نیاوردند و (صبر و ثبات پیش گرفتند، که) خدا صابران را دوست میدارد»؛ آل عمران: ۱۴۶.
۱۱.«و هم از آنچه خدا امر به پیوند آن کرده پاک میگسلند و در روی زمین فساد و فتنه بر میانگیزند اینان را لعن (خدا) و منزلگاه عذاب سخت دوزخ نصیب است.»؛ رعد: ۲۵.
۱۲.«بگو: من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودّت و محبّت مرا در حقّ خویشاوندان منظور دارید»؛ شوری: ۲۳
۱۳.«ولی خدا تا تو (پیغمبر رحمت) در میان آنها هستی آنان را عذاب نخواهد کرد و نیز مادامی که به درگاه خدا توبه و استغفار کنند باز خدا آنها را عذاب نکند»؛ انفال: ۳۳.
۱۴ . «و اگر هنگامی که آنان (گروه منافق) بر خود ستم کردند به تو رجوع میکردند و از کردار خود به خدا توبه کرده و تو هم برای آنها استغفار میکردی و از خدا آمرزش میخواستی، در این حال البته خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند»؛ نساء: ۶۴.
۱۵.«هیچکس شفیع و واسطه جز به رخصت او نخواهد بود»؛ یونس: ۳.
۱۶.«و هر گاه به آنها گویند: بیایید تا رسول خدا برای شما (از حق) آمرزش طلبد سر بپیچند و بنگری که با تکبر و نخوت (از حق) روی میگردانند»؛ منافقون: ۵.
۱۷.«آنان به فضل و رحمتی که خدا نصیبشان گردانیده شادمانند، و دلشادند به حال آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوستهاند و بعداً در پی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت که بیمی بر آنان نیست و غمی نخواهند داشت»؛ آل عمران: ۱۷۰.
۱۸.«پس آنان که به او گرویدند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند»؛ اعراف: ۱۵۷.
۱۹.«و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، چنانکه پدر و مادر، مرا از کودکی (به مهربانی) بپروردند تو در حق آنها رحمت و مهربانی فرما.»؛ اسراء: ۲۴.
۲۰.«بر آدم سجده کنید»، بقره: ۳۴.
۲۱.«ما آن بتان را نمیپرستیم مگر برای اینکه ما را به درگاه خدا نیک مقرب گردانند.»؛ زمر: ۳.
۲۲.نک: الجلالین، ص ۲۲۷؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۱۰۴، ضمن تفسیر آیه ۱۲۷ سوره اعراف.
۲۳.«و سران قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را واگذاری تا در این سرزمین فساد کنند و تو و خدایان تو را رها سازند؟»؛ اعراف: ۱۲۷.
به نقل از فارس