روزي كه اميرالمومنين انگشترش را بخشيد
- 27 مهر 1393
- 17:25
- عمومی
- 0 دیدگاه
-
امروز ۲۴ ذي حجه مصادف با روزي است كه اميرمومنان انگشتر مباركش را در نماز به فقير داد و خداوند متعال اين عمل پربركت ايشان را در قرآن ستود.
برخي از وهابيون شبهاتي در اين رابطه مطرح كرده اند كه براي اطلاع از پاسخ آن مي توان به پيوندپاسخ به شبهات پايگاه حج مراجعه كرد.
مشروح اين واقعه كه دلالتي گويا بر ولايت اميرمومنان(ع) و فضيلت ايشان است به نقل از مقاله آقاي مجتبي صداقت از پايگاه پژوهشكده باقرالعلوم(ع) در پي مي آيد.
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (مائده، ۵۵)
«سرپرست و وليّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آوردهاند. همانها كه نماز را برپا ميدارند و در حال ركوع زكات ميدهند»
سورۀ مائده مشتمل بر قسمت مهمي از آيات ولايت است؛ زيرا اين سوره، در اواخر عمر پيامبر اسلام (صلياللهعليهوآله) نازل شده است. از سوي ديگر مسألۀ ولايت و جانشيني هم به صورت طبيعي در اواخر عمر مطرح ميشود، بدين جهت اين سوره مشتمل بر آيات متعددي از آياتي است كه در مورد ولايت است. اين آيۀ، يكي از آياتي است كه بر ولايت حضرت اميرالمؤمنين علي (عليهالسّلام) دلالت دارد.[۱]
ابوذر دربارۀ شأن نزول اين آيه چنين ميگويد:
روزي همراه با پيامبر اسلام (صلياللهعليهوآله) در مسجد النبي نماز ظهر ميخوانديم. پس از (نماز) نيازمندي تقاضاي كمك كرد. كسي به او چيزي نداد. سائل دست خود را بلند كرد و گفت: «خدايا تو شاهد باش كه من در مسحد رسول تو درخواست كمك كردم و كسي چيزي به من نداد» در همين حال علي (عليهالسّلام) كه در آن هنگام مشغول نماز بود با انگشت كوچك دست راست خود به آن فقير اشاره كرد. او نزديك رفت و انگشتري را كه حضرت همواره در دست ميكرد از انگشت ايشان در آورد و رفت. اين صحنه در حضور و جلوي چشمان پيامبر (صلياللهعليهوآله) انجام شد. پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله) سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد:
بارالها، موسي از تو درخواست كرد و گفت:
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي و َيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي و َاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي» [۲]
«پروردگارا سينهام را گشاده گردان و كارم را برايم آسان ساز و گره از زبانم بگشاي، تا سخن مرا بفهمند و براي من وزيري از خاندانم قرار ده. برادرم هارون را، پشت مرا به وسيلۀ او استواري بخش و او را شريك كارم گردان»
و تو در قرآن ناطقت پاسخش را چنين دادي:
«سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ» [۳]
«به زودي بازويت را به وسيلۀ برادرت محكم (و نيرومند) خواهيم كرد و براي شما سلطه و برتري قرار ميدهيم و به بركت آيات ما، بر شما دست نمييابند. شما و پيروانتان پيروزيد.»
پروردگارا، من محمد، پيامبر و برگزيده تو هستم، سينهام را گشاده كن و كارم را برايم آسان و از اهل بيتم، علي را وزيرم قرار بده و به اين وسيله پشتم را محكم كن. ابوذر در ادامه ميگويد: هنوز سخن پيامبر (صلياللهعليهوآله) تمام نشده بود كه جبرئيل از جانب خدا بر پيامبر نازل شد و عرضه داشت:
اي محمد! بخوان. فرمود: چه بخوانم؟ جبرئيل گفت: بخوان:
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» [۴]
در برخي از منابع آمده است؛ بعد از اينكه حضرت امير (عليهالسّلام) به سائل، انگشتر خويش را صدقه داد، حسان بن ثابت اين اشعار را دربارۀ آن ماجرا سرود:
و انت الذي اعطيت اذا كنت راكعاً زكاة فدتك النفس يا خير راكع
بخاتمك الميمون يا خــير ســــــيد و يا خيــــر شار ثم يا خير بايع
فانزل فيـــك الله خيـــــر ولايـــــــة و بيّنـــها في محكمات شرايع
يا علي تو آن كسي هستي كه در حال ركوع صدقه و زكات عطا فرمودي. جان به فداي تو باد.
اي بهترين ركوعكنندگان. انگشتر مباركت را عطا نمودي؛اي بهترين سرور و آقا واي بهترين خريدار واي بهترين فروشنده در راه خدا.
به پاسخ همين عطا در حال ركوعت بود كه خداوند دستور بهترين ولايت را، براي تو نازل كرد و آن را در قرآن در محكمات شرايع دين خود بيان فرمود. [۵]
در كتاب «در المنثور» آمده است كه: پيامبر بعد از نزول آيۀ ولايت فرمود:
«مَن كُنت مولاه فعليّ مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» [۶]
اين قول پيامبر گرامي (صلياللهعليهوآله) از جملاتي است كه دلالت آيه بر امامت حضرت امير (عليهالسّلام) را تأكيد ميكند و اين يكي از مواردي است كه رسول خدا (صلياللهعليهوآله) جملۀ: «من كنت مولاه فعلّي مولاه» را فرمودند؛ هر چند كه مشهورترين آنها در روز عيد غدير است. [۷]
در همان كتاب آمده است كه پيامبر اعظم بعد از نزول آيه ولايت اين دعا را خواندند:
«الحمد الله الذي اتمّ لعليّ نعمه و هيأ لعليّ بفضل الله اياه» [۸]
«حمد وسپاس خدايي را كه نعمت را براي علي تمام كرد و گوارا باد بر علي فضيلتي را كه خدا به او ارزاني داشت»
حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) در مواردي به اين آيه بر حق ولايت خود استدلال و احتجاج كردهاند؛ مثلاً وقتي ابوبكر به خلافت رسيد، حضرت امير او را سوگند داد كه:اي ابابكر تو را به خدا سوگند آيا ولايتي كه قرين ولايت خدا و رسول خدا و رسول است در آيۀ زكات، ولايت من است يا ولايت تو؟ ابابكر عرضه داشت: بلكه ولايت توست.
همچنين امام در روز شوري، در برابر عثمان، زبير، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابي وقاص، به اين آيه استدلال كرد و آنها را قسم داد و فرمود: «آيا در بين شما كسي غير از من هست كه در حال ركوع، زكات داده باشد و دربارۀ او اين آيه نازل شده باشد كه:
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»
همگي عرض داشتند: نه. [۹]
برخي از صحابه و تابعين كه اين داستان و خبر و شأن نزول را نقل كردهاند، عبارتند از: حضرت اميرالمؤمنين علي (عليهالسّلام)، مقداد بن اسود كندي، عمار بن ياسر، عبدالله بن عباس، ابوذر، جابر بن عبدالله انصاري، ابورافع، انس بن مالك، عبدالله بن سلام، حسان بن ثابت، محمد بن حنيفه، ابن جريج مكّي، سعيد بن جبير، عطا، مجاهد، سدّي، مقاتل، ضحّاك. [۱۰]
اين منقبت عظيم را محدثان، مفسران، فقهاء و متكلمان بزرگ اهل سنت در طي قرون مختلف ذكر كردهاند. مرحوم علامۀ اميني در كتاب «الغدير» به ۶۶ نفر از آنها اشاره كرده است. [۱۱]
قاضي عضدالدين، شريف جرجاني، تفتازاني و قوشجي از علماي اهل سنت دربارۀ اينكه اين آيه در حق حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) نازل شده است گفتهاند: در اين مسأله اتفاق مفسرين وجود دارد. آلوسي هم گفته است كه: غالب اخباريين بر اين عقيدهاند. [۱۲]
اكنون بايد ديد چگونه اين آيه، مسألۀ امامت را مطرح ميكند. در اين زمينه چند مطلب قابل طرح است:
ا) كلمۀ «إنّما» در آيه دلالت بر حصر دارد؛ يعني ولايت بر مسلمانان فقط مخصوص خدا و پيامبر خدا و مؤمناني است كه در آيه توصيف شدهاند.
ب) كلمۀ «وليّ» در آيه، به معني سرپرست و كسي است كه زمام امور را به دست گيرد؛ لذا پدر و حاكم را «وليّ» ميخوانند و ميگويند: «الأب؛ وليّ الطفل» و «الحاكم؛ وليّ القاهر». از آنجا كه محور سخن، «وليّ مؤمنان» است، طبعاً مقصود از «وليّكم» امام و حاكم خواهد بود؛ قرائن موجود در آيه و شأن نزول آن، روشنترين گواه است كه مراد از «وليّ» امامت و سرپرستي است.
اينك قرائن را بيان مينمائيم:
۱) اگر مقصود از «وليّ» در «وليّكم» غير از ولايت و زعامت ديني و مقام سرپرستي باشد، مثلاً گفته شود؛ مقصود از آن «محبّت» و «ناصر» است؛ در اين صورت منحصر كردن مقام به سه فرد، بيجهت خواهد بود؛ زيرا همۀ افراد باايمان، محبّ و دوست و ناصر و يار يكديگرند و اختصاص به اين سه نفر ندارد.
۲) ظاهر آيه اين است كه تنها اين سه تن بر جامعۀ مسلمانان ولايت دارند. در اين صورت بايد گروهي كه ولايت دارند، غير از گروهي باشند كه تحت ولايت هستند. اگر ولي را به معني رهبر و سرپرست امور مسلمانان بگيريم اين دو گروه از هم جدا و متمايز ميشوند؛ اما اگر آن را به معني دوست و ياور بگيريم اين دو گروه، يكي ميشوند؛ زيرا همۀ افراد محبّ و دوست يكديگرند و ناصر و باور هم هستند.
۳) هرگاه مقصود، دوستي و نصرت باشد، ميبايست تنها به «الذين آمنوا» اكتفا شود و نيازي به آوردن اين جمله كه «در حال، زكات ميدهند نميباشد؛ زيرا در جامعۀ با ايمان، همۀ افراد، دوست و ياور يكديگر هستند؛ خواه در حالت ركوع، زكات بدهند يا نه.
از اين رو مفاد آيه، همان است كه پيامبر گرامي (صلياللهعليهوآله) در يكي از سخنانش فرموده است كه:
«يا عليّ انت وليّ كل مؤمن مِن بعدي»
«اي علي تو پس از من وليّ هر فرد باايمان هستي»
لفظ «من بعدي»، گواه بر اين است كه مقصود از «وليّ» همان مقام رهبري و حكومت و سرپرستي در امور ديني و دنيوي است، نه محبت و دوستي؛ زيرا دوستي كه به زمان درگذشت پيامبر اختصاص نداشت. [۱۳]
ج) مراد از «الذين آمنوا» فقط حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسّْلام) است و منظور از ركوع در «راكعون» ركوع در نماز ميباشد، به دليل روايات و احاديث صحيحي كه به برخي از آنها اشاره شد؛ اما اينكه آيه به صورت صيغۀ جمع آمده به خاطر تعظيم و تكريم حضرت است. به كاربردن لفظ جمع در مورد يك فرد به قصد تعظيم و تكريم چه در كلام عرب و چه غير عرب رايج است و نيز ممكن است حكمت آن تشويق مؤمنان به انفاق در راه خدا باشد كه حتّي در حال نماز نيز از آن غفلت نكنند. [۱۴] در قرآن كريم، آيات فراواني داريم كه به صورت جمع آمده، ولي شأن نزول آن دربارۀ يك فرد است. مرحوم علامۀ اميني در كتاب «الغدير» بيست آيه از تفاسير اهل سنت ذكر ميكنند، كه آيه به صورت جمع استعمال شده لكن دربارۀ يك نفر ميباشد. [۱۵]
د) كلمۀ «زكوة» در آيه به معناي لغوي آن ميباشد. يعني معنايي كه اعمّ از زكات واجب و مستحب (صدقه) است. زكات در لغت، مخصوصاً اگر در مقابل نماز قرار گيرد؛ به معناي انفاق مال در راه خدا است. اين گونه استعمالات در قرآن، زياد است. مثلاً در سورههاي مكّي كلمۀ «زكات» به معني زكات مستحب است [۱۶]؛ زيرا وجوب زكات مسلماً بعد از هجرت پيامبر به مدينه بوده است [۱۷].
اين آيه نشان ميدهد ولايت و رهبري پيامبر و مؤمنان واجد شرايط در طول ولايت خدا و پرتويي از حاكميت او است و هر گونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان به جز ولايت خدا، پيامبر و مؤمنان واجد شرايط، حكومت و ولايتي نامشروع و غيرقانوني است. [۱۸]
سؤالي كه باقي ميماند اين است كه: كسي كه در حالات او نوشتهاند؛ آن قدر غرق در عبادت و توجه به خدا بود كه وقتي پيكان و تير از پاي مباركش بيرون آوردند متوجه نشد، چگونه در نماز توجه به حال فقير و سائل نمود و انگشتر به او بخشيد؟ چگونه اين دو حالت با هم جمع ميشوند؟
اوّلاً: اينكه حضرت علي (عليهالسّْلام) در نماز از خود، بيخود ميشد يك حقيقي است، اما اين طور نيست كه همه حالات اولياي الهي، هميشه مثل همديگر بوده باشد. خود پيغمبر اكرم (صلياللهعليهوآله) هر دو حال برايش نقل شده؛ گاهي درحال نماز يك جذبهاي پيدا ميكردند، كه اصلاً طاقت نميآورند اذان تمام شود، ميفرمودند: «اَرِحْنا يا بلال» «زود باش كه نماز را شروع كنيم»، گاهي هم كه به نماز ايستاده بودند كسي جلوي محل نماز ايشان آب دهان انداخته بود. پيغمبر اكرم يك قدم درحال نماز به جلو برداشتند و با پايشان روي آن را پوشاندند و بعد برگشتند. [۱۹]
ثانياً: بايد توجه داشت كه ميان خارج كردن پيكان از بدن و بخشيدن انگشتر به فقير تفاوت بسياري است؛ زيرا خارج كردن تير از پا صرفاً جنبۀ شخصي و جسمي دارد و از مقام توجه كامل به خداوند و استغراق در ذات او دور است؛ ولي توجه به حال بنده فقير و محرومي كه در مسجد پيغمبر اسلام، نالۀ مظلومانه سر داده و استرحام ميكند، يك عمل خدايي و قربي است و با توجه به خدا تناسب دارد. در حقيقت او توجه به خود نداشت؛ زيرا توجه به حال بينوا، توجه به خود نيست بلكه توجه به خدا است.
كمك به خلق خدا و مستمندان و فقيران، يكي از عبادات بزرگ است و با نماز كه عبادت بسيار بزرگي است، سنخيّت كامل دارد. بنابراينجاي تعجب نيست كه نالۀ سوزان و نافذ آن فقير محروم و استرحام او در برابر مسلمانان، دلِ آگاه علي را هنگام نماز متوجه خود سازد و در ضمن آن عبادت، عبادت ديگري كه هر دو براي خدا و جلب خشنودي او بوده است انجام دهد حتي اين عمل به قدري شايسته و ارزنده بود كه آيهاي دربارۀ آن نازل گرديد. [۲۰]
ثالثاً: آن حضرت گرچه به طور طبيعي به خاطر حضور قلب ويژهاي كه در حال نماز داشته، به سخن غير توجه نميكرده است، ولي مانعي ندارد كه خداوند مقلب القلوب و تحول بخش دلها، توجه وي را در لحظۀ سؤال سائل به جانب وي معطوف نازل شود. احاديث شأن نزول دليل بر آن است كه آن حضرت به سائل توجه كرده و صدقۀ مذكور به دست وي انجام شده است. [۲۱]
[۱] - مكارم شيرازي، ناصر؛ آيات ولايت در قرآن، تهيه و تنظيم: ابوالقاسم عليان نژادي، قم، انتشارات نسل جوان، ۱۳۸۱ (ه. ش)، اوّل، ص ۷۵.
[۲] - سوره طه، ايه ۳۲-۲۵
[۳] - سوره قصص، آيه ۳۲
[۴] - فضل بن حسن طبري؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، به اهتمام و تعليقه: سيد هاشم رسولي محلاتي، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۶ (ه. ق)، چاپ اوّل، ج۳، ص ۲۶۳-۲۶۲.
- طباطبايي، سيد محمد حسين؛ ترجمه تفسير الميزان، ترجمۀ سيد محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، بيتا، ج۶، ص ۲۹-۲۸.
- آيات ولايت در قرآن، ص ۸۵-۸۴.
[۵] - حسيني مرعشي تستري، سيد نورالله؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، به اهتمام و تعليقۀ: سيد شهابالدين مرعشي نجفي، قم، كتابخانۀ آيةالله العظمي مرعشي نجفي، [بيتا]، ج۲، ص ۴۰۲.
- ترجمه تفسير الميزان، ج۶، ص ۳۲-۳۱.
- مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۳، ص ۲۶۳.
[۶] - سيوطي، جلال الدين؛ در المنثور في تفسير المأثور، كتابخانه آية الله العظمي مرعشي نجفي، ۱۴۰۴ ه. ق، ج۲، ص ۲۹۳.
[۷] - حسيني ميلاني، سيد علي؛ نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار، قم، نشر حقايق، ۱۳۸۴ه. ش، چاپ دوم، ج۲۰، ص ۴۷.
[۸] - درر المنثور، ج۲، ص۲۹۴
[۹] - ترجمه تفسير الميزان، ج۶، ص ۲۵-۲۴.
[۱۰] - نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار، ج۲۰، ص ۱۳-۱۲.
[۱۱] - اميني نجفي، عبدالحسين؛ الغدير في الكتاب و السنة و الادب، بيجا، مركز الغدير للدراسات الاسلامية، ۱۴۱۶ه. ق، چاپ اوّل، ج۳، ص ۱۸-۱۳.
[۱۲] - ر. ك: نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار، ج۲۰، ص ۶۳-۵۹.
[۱۳] - سبحاني، جعفر؛ راهنماي حقيقت، تهران، نشر مشعر، ۱۳۸۵ه. ش، چاپ اول، ص ۲۹۰-۲۸۹.
[۱۴] - رباني گلپايگاني، علي؛ عقايد استدلالي، قم، انتشارات نصايح، ۱۳۸۰ه. ش، چاپ اول، ج۲، ص ۱۲۵.
[۱۵] - الغدير في الكتاب و السنة و الادب، ج۳، ص ۲۳۱تا۲۴۰.
[۱۶] - آيه ۳ سورۀ نمل؛ آيه ۳۹ سورۀ روم؛ آيۀ ۴ سورۀ لقمان؛ آيه ۷ سورۀ فصلت و...
[۱۷] - مكارم شيرازي، ناصر، و جمعي از نويسندگان؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، بيتا، ج۴، ص ۴۲۷-۴۲۶.
[۱۸] - هاشمي رفسنجاني، اكبر و جمعي از محققان؛ تفسير راهنما، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ۱۳۷۹ه. ش، چاپ دوم، ج۴، ص ۴۵۲-۴۵۱.
[۱۹] - مطهري، مرتضي؛ مجموعه آثار شهيد مطهري، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰ه. ش، چاپ ششم، ج۴، ص ۹۳۰.
[۲۰] - مكارم شيرازي، ناصر؛ سبحاني، جعفر؛ پاسخ به پرسشهاي مذهبي، قم، مدرسه امام علي بن ابي طالب عليهالسّلام، ۱۳۷۷ه. ش، اول، ص ۱۸۶-۱۸۵.
[۲۱] - كاردان، رضا؛ امامت و عصمت امامان در قرآن، قم، مجمع جهاني اهل بيت عليهمالسّلام، ۱۳۸۵، اول، ص ۱۸۱.