چگونه با اسرار لباس احرام آشنا شويم؟
آنگاه كه مُحرم لباس بر مي كَند، از تنگي در آمده است و به فراخي بي حجابي دست مي يابد؛ تغيير لباس به معناي تغيير حال شدت و تنگي به رخا و فراخي است.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، از اركان احرام، پوشيدن دو جامه احرام براي مردان است؛ يكي لُنگ است و ديگري رداء كه بايد به دوش انداخت. مستحب است جامه احرام از پنبه باشد و در صورت تمكّن بعد از فريضه ظهر ببندد، ولي زنان ميتوانند در لباس خويش به هر نحو كه هست محرم شوند. افضل است احرام در جامه سفيد باشد، يعني جامه سياه به عنوان احرام كراهت دارد. لباس احرام اسرار و رموزي دارد كه ميتوان در دو بخش بيان كرد:
الف: اسرار كندن لباس
۱ كندن لباس مخالفت خدا
سالك بايد به هنگام كنار گذاشتن لباسهاي معمولي از گناهان خود نيز خارج شود. او بايد قصد كند كه از ثوب مخالفت بيرون رود. كارهاي حرام و حتي مكروه، انسان را از خدا باز ميدارد، مانعي بر سر راه ارتباط و اتصال با خدا هستند. كسي كه اراده وصال دارد بايد از علايق و شهوات بكاهد. زائري كه وارد ميدان حج و عمره شد بايد با تمام جد و جهد خود را براي درك نفحات الهي مهيا كند و در خود شوق ايجاد كند.
بر اساس حديثي، مشتاق، اشتهاي طعام ندارد، مشتاق اهل لذت نيست، مشتاق با ديگران انس واقعي نميگيرد، مشتاق آرام و قرار ندارد، مشتاق اهل آباد كردن دنيا نيست، مشتاق لباسي به تن ندارد، مشتاق بي مسكن است، كسي كه داراي شوق است شب و روز بندگي خدا ميكند، او هر لحظه انتظار ديدار ميكشد و با زبان شوق با خدا نجوا ميكند. او سرائر خود را براي حق بيان ميكند، او اهل رجاء است، خواب به ديدگانش نميآيد، دنيا مراد او نيست، تمامي عادات را فرو گذارده است و در تمامي عمر با زبان حال به خدا لبيك ميگويد. جذبههاي الهي، او را ميربايد، واردات قلب، او را احاطه ميكند و شايق براي حضور رب انتظار ميكشد. براي شوق، محبت و عشق، انسان را به سمت تحصيل كمال و وصول به اوج انسانيت سوق ميدهد.
سالك ميداند كه رسيدن به قله ممكن نيست مگر بعد از عبور از پستي ها. آن كه قصد قله دارد بايد از پستيهاي گناه و معصيت بگذرد و از آنها عبور كند. كندن لباس براي احرام، نزع ريشههاي غلّ، حسد، هوي و محبت دنيا از قلب است. نيت حاجي بايد اين باشد كه به اين عادات زشت باز نگردد، از متابعت هواي نفس فرار كند و چشم خود را بر زخارف و زينتهاي دنيا ببندد. امام زين العابدين (عليه السلام) در حديث شبلي سرّ كندن لباس را اينگونه بيان ميفرمايد:
«فَحِينَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِيطِ ثِيَابِكَ، نَوَيْتَ أَنَّكَ تَجَرَّدْتَ مِنَ الرِّيَاءِ وَ النِّفَاقِ وَالدُّخُولِ فِي الشُّبُهَاتِ؟ قَالَ: لاَ»؛
«پرسيد: وقتي لباسهاي دوخته را در آوردي، نيت كردي كه از ريا و نفاق و وارد شدن به شبههها خود را عريان كني؟ گفت: نه.»
۲ بي حجابي
اصل در انسان نفي حجاب باطني است. تغيير لباس لطيفه اي دارد و آن رجوع به اصل است. آنگاه كه مُحرم لباس بر ميكَند، از تنگي در آمده است و به فراخي بي حجابي دست مييابد؛ تغيير لباس به معناي تغيير حال شدت و تنگي به رخا و فراخي است. سينهها دو گونه است؛ ضيق و وسيع. از جمله اسرار كندن لباس در احرام انتقال از محدوديت و ضيق سينه است به گشادگي و وسعت؛ بايد شرح صدر يافت كه تنها راه وصول به آن تسليم و رضاست و نتيجه آن چيزي جز نور، بهجت و سرور نيست.
(أَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلاِْسْلاَمِ فَهُوَ عَلَي نُور مِنْ رَبِّهِ) (زمر: ۲۲)؛
«آيا آن كس كه خدا براي اسلام شرح صدر عطا فرمود كه وي به نور الهي روشن است (چنين كسي با مردم كافر تاريك يكسان است؟ هرگز). »
در اين صورت انسان به نعيم و برخورداري ميرسد، در بركات و التذاذات الهي غوطه ميخورد. مشاهده نيز بر دو گونه است: گاهي از طريق يقين كامل و گاهي از طريق غلبه محبت حاصل ميشود. نبي اكرم (صلّي الله عليه و آله و سلَّم) چشم بر هيچ موجودي باز نكرد، مگر آن كه با دل موحد آن را ديد. اگر انسان چشم سر را بر شهوات بست و چشم دل را از مخلوقات فرو كاست، ديدگان دلش به شهود محبوب ميرسد. اهل مشاهده، عمر خويش را از زمان شهود حساب ميكنند و آنچه را كه اندر غيبت گذشت، عمر نميشمرند. چنان كه از عارفي پرسيدند: عمر تو چقدر است؟ گفت: چهار سال. گفتند: چگونه ممكن است؟ گفت: هفتاد سال بود كه در حجاب دنيا بودم، اما چهار سال است كه او را ميبينم. و روزگار حجاب را جزو عمر نميشمرم. (كشف المحجوب، ص۴۲۹)
حجاب اصلي، انانيت و نفسانيت است. آنجا كه سرزمين قداست و نور است، بايد بي حجاب شد، لباس عادات كَند، نعلين خوديت بر كَند و سپس به سرزمين نور وارد شد. (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِي الْمُقَدَّسِ طُويً). (طه ۱۲) در ميقات بايد از خويشتن عبور كرد، دژ نفسانيت را تخريب نمود و در آستانه قصرهاي آسماني درآمد؛ بايد از تمامي تعلقات رست، خود را سبكبال كرد. زائر بايد تمام منيتهاي خود را با لباس خود بركند و در ميقات دفن كند، پيماني صادقانه، عهدي موسايي و پيوندي استوار با خداي خود ببندد كه تا به كعبه مقصود نرسد، از پاي نايستد.
ب: اسرار پوشيدن لباس
۱ لباس تقوا
لباس انسان نشان تعلقات اوست. بايد لباسي پوشيد كه رنگ تعلق نپذيرد، لباسي كه با آن هر لحظه شاهد مرگ آرزوها و تمنيات خويش باشيم؛ بي رنگترين رنگها رنگ سفيد است، سفيدي احرام نشان دهنده رنگ باختن تمامي رنگ هاست. بي رنگي نماد پاكي، طهارت، سادگي و صداقت است. سالك، رنگ خدايي دارد (صِبْغَةَ اللهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً)؛ (بقره ۱۳۸) در اين لباس، نام، نشان، شهرت، مقام و ثروت جايگاهي ندارد. محرم با انسان هايي مواجه است كه همه با او هم رنگ اند و همه با يكديگر يك رنگ اند. درياي انسانها تنها يك فرياد دارد و آن رفتن به سوي خداست. لباس احرام بدين معناست كه نبايد غريبه را به جاي دوست گرفت، بايد با اغيار بيگانه و تنها با دوست نشست و از شيريني مجالست او كام گرفت. زائر در ميقات مهمان خداست. او نبايد از تار و پود دنيوي نزد خدا چيزي ببرد؛ يعني بايد لباسش ندوخته باشد. لباس احرام به معناي پوشيدن لباس تقواست كه گمشده هر انساني است: (لِباسُ التَّقْوي ذلِكَ خَيْرٌ). (اعراف ۲۶)
۲ كفن
پوشيدن لباس احرام يادآور كفن است. لباس احرام انسان را متوجه مرگ، قبر و جهان ديگر ميكند؛ لباس احرام انسان را براي سفر ابدي مهيا ميسازد. هنگامي كه انسان از قبر برمي خيزد، خود را با كفني ساده و سفيد در حضور حق مييابد. كفن دوخت و دوزي ندارد، لباسي ساده است، همراه با تكلف و زينت نيست، اينها خصوصيات لباس احرام است. راهي پيش پاي انسان جز كوچ كردن نيست و بايد تنها سفر كرد. (وَلَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادي كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّة). (انعام ۹۴)
تنها با رخت و لباسي ساده بايد به كوچستان غربت رفت. خود را بايد براي روزي مهيا كرد كه نه پاي رفتن است و نه اختيار ماندن. زماني كه حاجي احرام بست و به ميقات رفت و به خدا لبيك گفت، بايد با خود تنها بشود، با خويشتن خلوت كند و با تن پوشي سفيد همچون كبوتران آماده پرواز گردد تا بيرنگ و بي نشان اوج گيرد و در عشق يار ذوب شود. لباس ساده احرام انسان را به ياد بت شكن تاريخ مياندازد؛ زائر بايد با تبر عبوديت و اخلاص بتهاي درون خويش را بشكند و بر زمين ريزد.
۳ جامه معنا
خداوند در حديثي قدسي فرموده:
«الْكِبْرِيَاءُ رِدَائِي وَالْعَظَمَةُ إِزَارِي»؛
«كبريا و بزرگي بالاپوش من است و عظمت زير جامه ام». (مستدرك الوسائل، ج۱۲، ص۳۱)
اين دو؛ لباس احرام خداست. اين دو جامه ساده اند، سفيداند، طاهرند و خداي سبحان با دو جامه كبريا و عظمت مُحرم شده است؛ احرامي كه تنزيه ابدي را مختص خداوند كرده است.
سالك هم بايد به صفت معنوي الهي درآيد و جامه معنا بپوشد؛ يعني با تكبر براي كبريايي اش شريك نياورد و با عجب و فخرفروشي به عظمتش لطمه وارد نكند. قلب زائر بايد با كمال خشوع و تواضع پوشيده شود و جانش با اوج انقياد و فقر درآميزد كه نجات و رستگاري از آن انسان خاشع و منقاد است. اگر خداي سبحان با دو اسم «كبير» و «عظيم» بر سالك زائر تجلي كند، او كبر خويش را از دست داده، قلبش مطيع و منقاد ميشود و در اين صورت دو جامه احرام بر او برازنده ميگردد.
منبع: اسرار عرفانى عمره، نوشته محمّدتقى فعالي