مردي كه ۱۶ بار پاي پياده به حج رفت اما حسين را كشت
- 26 آبان 1392
- 12:50
- عمومی
- 2 دیدگاه
-
شمر) شانزده بار با پاي پياده به سفر حج رفته است. فكر نكنيد شمر اهل نماز و روزه نبوده و يا از آن دسته آدم هايي بوده كه عرق ميخوردند، عربده ميكشيدند؛ شمر و بسياري ديگر كه آن طرف ايستاده اند، آدم هايي هستند كه پيشاني پينه...
گلچيني از مجموعه سخنرانيهاي عاشورايي دكتر محمدرضا سنگري درباره شخصيت «شمر بن ذي الجوشن» را در ادامه ميخوانيد.
نگاهي به پيشينه شمر بن ذي الجوشن
يكي از افراد مقابل ابا عبدالله الحسين عليه السلام، شمر بن ذي الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علي در جنگ صفين و جانباز امير المومنين كسي كه در ميدان جنگ تا شهادت پيش رفت. اين چنين كسي حالا در كربلا شمر ميشود. با ورودش به كربلا همه چيز عوض ميشود. شمر آدم كوچكي نيست اگر نيايشهاي شمر را براي شما بخوانند و به شما نگويند كه اينها مال شمر است شما با آنها گريه ميكرديد. حال ميكرديد، هيچ گاه گفته نميشود كه وقتي شمر دستش را به حلقه خانه خدا ميزد چگونه با خدا زمزمه ميكرد!
فرض كنيد الان از صحنه كربلا خارج شده ايد، يك نفر به شما هم ميبگويد همه چيز براي رفتن شما به خانه خدا آماده است. آيا شما حاضريد با پاي پياده به اين سفر برويد؟ مطمئنا ميگوييد: نه! اما اگر به اين سفر سه و چهار ماه كه زخم خستگي، تشنگي و گرسنگي دارد. يك بار برويد بار ديگر به شما بگويند نميرويد. اين آقايي كه ما صحبتش را ميكنيم (شمر) شانزده بار با پاي پياده به سفر حج رفته است. فكر نكنيد شمر اهل نماز و روزه نبوده و يا از آن دسته آدم هايي بوده كه عرق ميخوردند، عربده ميكشيدند؛ شمر و بسياري ديگر كه آن طرف ايستاده اند، آدم هايي هستند كه پيشاني پينه بسته داشتند. بسياري از آنها اهل تهجد بودند.
تعدادي از اين افراد با پيغمبر (ص) هم ديده شده اند. وقتي امام حسين به كربلا وارد شد بعضي از اين افراد را صدا زد و فرمود: «مگر شما پيغمبر را نديديد؟» الان اين افرادي كه پيغمبر را ديده بودند و رو به سوي قبله نماز ميخواندند، رو در روي امام ايستاده اند. امروز من در كتاب تاريخ مسعودي ميخواندم كه در كربلا هر روز ۲۰۰۰۰ نفر در فرات غسل ميكردند. غسل قربة الي الله كه حسين را بكشند و ميگفتند: غسل ميكنيم تا ثوابش بيشتر باشد.
در ظهر عاشورا وقتي ابا عبدالله عليه السلام براي نماز خواندن، اذان ميگفتند فكر نكنيد در آن طرف كسي نماز نميخواند. آنها هم نماز ميخواندند! برخي از اين افراد به ابا عبدالله عليه السلام ميگويند كه نماز شما قبول نيست! و حبيب به آنها ميگويد: «نماز شما قبول است؟ !» درگيري ميشود. حبيب به شهادت ميرسد. حضرت حبيب پيش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسيدند.
چه خصوصياتي باعث شكل گيري شخصيتهاي منفي ميشود؟
ما در كربلا به كلاس شمر شناسي نياز داريم. يك كلاس به عنوان تحليل شخصيت شمر. شمري كه شانزده بار به مكه رفته، جانباز امير المومنين بود، كسي كه در كنار مولا زخمي شده بود، چه شد كه فرمانده جنگ حضرت علي عليه السلام به اين جا رسيد؟ اين مسئله نياز به تحليل و بررسي دارد. اين هشدار و اندازي براي امروز و فرداي ما.
شمر با سه ويژگي، شمر شد
۱. اولين خصوصيت شمر اين بود كه ميگفت: شكم از همه چيز براي من مهمتر است. مهم بود كه غذاي خوب بخورد و براي دست يافتن به اين غذا دست به هر كاري ميزد.
آيا غذا براي شما اولين مسئله زندگي است؟ در خانوادههاي ما وقتي كه شام را خوردند به فكر ناهار فردا هستند.
دعواي شكم دعواي مسخره اي است كه همهٔ ما با آن درگير هستيم. فكرش را بكنيد اختلاف همه غذاها ي عالم خيلي كم است. خدا حفظ كند آقاي جوادي آملي را ميگفتد: «فرق تمام غذاها بيست سانتي متر است. يعني از نوك زبان تا ته زبان.» وقتي از اين فاصله گذشت ديگر باهم فرقي ندارند. ميخواهد چلو كباب و پيتزا باشد يا نان و ماست. همهٔ دعواها بر سر همين بيست سانتي متر است. شمر نتوانست دعواي بيست سانتي متري را براي خود حل كند.
حضرت علي عليه السلام يك بار اراده كرد جگر بخورد گفت هفته بعد، هفته بعد، هفته بعد افتاد ماه بعد، يك سال اين خوردن جگر را به تأ خير انداخت. بعد از يك سال جگر تهيه كرد. دود جگر كباب كرده از ديوار خانه بيرون رفت. در زدند كسي گفت: خوش به حال شما كه بوي اين غذا از خانه تان بلند است من چند ماهي است از اين غذا نخورده ام، حضرت فرمودند: «اين غذا را به او بدهيد» دوستي ميگفت: مولا علي مسئلهٔ شكم را براي خود حل كرده بود و ميتوانست از غذايش بگذرد و به قول سعدي:
تنور شكم دم به دم تافتن مصيبت بود روز نايافتن
اما شمر نتوانست مسئله غذا را براي خود حل كند. شمر عبدالبطن يعني اسير و بندهٔ شكم بود و اين اسارت او را بيچاره كرد.
يك روز بهلول از راهي ميگذشت. هارون او را صدا زد و گفت: ما را نصيحتي نميكني؟ ميخواست او را دست بيندازد بهلول گفت: حوصله نصيحت ندارم. اما ميتوانم سوالي از تو بپرسم؟ گفت: بفرما. بهلول گفت: اگر ميخواستي غذا بخوري و غذا را در دهانت گذاشتي و هر كاري كردي غذا پايين نرفت چه كار ميكني؟ حاضري چقدر از ثروتت را بدهي؟ هارون كمي فكر كرد و گفت: نيمي از ثروتم را ميدهم. بهلول گفت: حالا سوالم را طوري ديگر مطرح ميكنم. اگر غذا پايين رفت ولي هر كاري كردي نتوانستي آن را دفع كني چه ميكني؟ گفت معلوم است ميميرم.
نصف ثروتم را ميدهم تا رهايي پيدا كنم. بهلول گفت: ميبيني همه دعوا سر يك روده و يك فرو دادن و پس دادن است است، توجه به همين ريزه كاريها ما را از گناه و عصيان باز ميدارد. از امام پرسيدند: تقوا چيست؟ فرمود: وقتي در بيابان راه ميروي سعي ميكني خارهاي ريز در پايت نرود يا خارهاي درشت؟ اگر عاقل باشيد هر دو. تقوا اين است يعني نه مرتكب گناه كوچك شوي و نه بزرگ. چرا كه گناهان ريز، زمينه ارتكاب گناهان بزرگ است.
۲. نكتهٔ دوم كه در شخصيت شمر بود اين بود كه چشم ديدن پيشرفت هيچ كس را نداشت و به خاطر همين مسئله است كه به كربلا آمد.
شمر نزد عبيد الله بن زياد نشسته بود كه نامه ايي از عمر بن سعد به عبيدالله رسيد. عمربن سعد نوشته بود: اي امير من با حسين مذاكره كردم. حسين سه پيشنهاد دارد: ۱- به مكه و مدينه برگردد. ۲- اگر اجازه بدهي به هر سرزميني بخواهد برود. ۳- بيايد دست در دست يزيد بگذارد و بيعت كند.
عمر بن سعد نميخواست جنگي صورت بگيرد و در آغاز دوست نداشت امام حسين كشته شود. اما در ادامه براي جنايت آماده شد.
عبيد الله ميگفت: بد نيست اگر اين طوري شود مسائل ما حل ميشود. همان جا شمر محكم به پهلوي عبيدالله زد و گفت: الان فرصت بسيار خوبي است و حسين در چنگ توست. عمر بن سعد دارد سازش ميكند در حالي كه حسين در هفتاد كيلو متري ما اردو زده است و به راحتي ميتوانيم او را در پنجه خود بگيريم. اگر برگردد در مكه و مدينه قدرتي برهم ميزند و ديگر هيچ كس نميتواند با او درگير شود. ابن زياد گفت: خوب گفتي. الان چنگال هايمان در گلويش فرو رفته. خودت بلند شو و برو. گفت: من ميروم اما اگر عمربن سعد نپذيرفت كه من بجنگم، گردنش را بزنم و سرش را براي شما بفرستم؟ و خود فرمانده لشگر شوم؟ ابن زياد گفت: اين كار را بكن.
شمر آدمي است كه مدام از اين و آن ميگويد. او يك روح شقاوت پيشه دارد. خداوند در سوره حجرات به اين مسئله اشاره كرده است كه اگر فاسقي نزد شما آمد و خبري پيش شما آورد، زود تأييدش نكنيد و هيچ گاه از خبر چيني ديگران لذت نبريد. مثلا فردي نزد ما ميآيد و خبري را به ما ميگويد ما ميگوييم راست ميگويي؟ اين كار باعث تشويق طرف مقابل ميشود و اين عامل باب غيبت را ميگشايد.
۳. قرآن مجازات بد كاران را مشخص كرده ولي بدترين مجازاتها متوجه كساني است كه زخم بر جان ديگران ميزنند. حفره در روحها ايجاد ميكنند. سرزنش ميكنند و ميشكنند. و اين خصوصيت متأسفانه در دنيا به اندازهٔ ايران نيست. من كشورهاي ديگر را هم ديده ام اما هيچ كشوري لطيفه سازتر از ايران نيست. هر چيزي را بهانهٔ دست انداختن ميكنند.
در كربلا شمر بارها دست انداخت و حرفهاي آزار دهنده اي به ابا عبدالله عليه السلام زد.
اين سه خصوصيت از جانباز امير المومنين علي عليه السلام شمر را ساخت، شمري كه در كربلا با قساوت كامل بر سينه پسر پيغمبر نشست و با بي رحمي تمام دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله عليه السلام وارد كرد و بعد هم سرخون چكان حسين عليه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بيرون آمد.
به نقل از خبرآنلاين،