امروز روز زيارتي امام رضا عليهالسلام است
- 07 مهر 1392
- 12:52
- عمومی
- 0 دیدگاه
-
علامهٔ مجلسي ميگويد: زيارت حضرت رضا عليه السلام در روزهاي مقدس اسلامي افضل است؛ خصوصا روزهايي كه اختصاص به آن حضرت دارد، افضل است.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، بدان كه اين ماه اول ماههاي حرام است كه حق تعالي در قرآن مجيد ذكر فرموده (و آنها ذي القعده و ذي الحجه، محرم و رجب است كه در اسلام معظم و مكرم بوده اند) و سيد ابن طاووس روايتي نقل كرده كه ذي القعده محل اجابت دعاست در وقت شدت و در روز يكشنبه اين ماه نمازي با فضيلت بسيار از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت كرده كه مجملش آن است كه هر كه آنرا به جا آورد تو. به اش مقبول و گناهش آمرزيده شود و خصماء او در روز قيامت از او راضي شوند و با ايمان بميرد و دينش گرفته نشود و قبرش گشاده و نوراني گردد و والدينش از او راضي گردند و مغفرت شامل حال والدين او و ذريه او گردد و توسعه رزق پيدا كند و ملك الموت با او در وقت مردن مدارا كند و به آساني جان او بيرون شود. (شرح اين نماز پر فيض در مفاتيح الجنان آورده شده)
روايت شده كه هر كه در يكي از ماههاي حرام سه روز متوالي كه پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بگيرد ثواب ۹۰۰ سال عبادت براي او نوشته شود. اما مناسبتهاي مهم اين ماه عبارتند از:
- ۱ ذي القعده ولادت با سعادت حضرت معصومه (س)
- ۵ ذي القعده بالا بردن ديوار خانه كعبه توسط حضرت ابراهيم (ع)
- ۶ ذي القعده نامه نوشتن حضرت مسلم در كوفه براي امام حسين (ع)
- ۱۱ ذي القعده ولادت با سعادت امام رضا (ع)
- ۲۳ ذي القعده روز بسيار شريفي است، اين روز زيارتي مخصوص امام رضا (ع) است و زيارت آن حضرت از دور و نزديك سنت است.
علامهٔ مجلسي ميگويد:
زيارت حضرت رضا عليه السلام در روزهاي مقدس اسلامي افضل است؛ خصوصا روزهايي كه اختصاص به آن حضرت دارد. مثل روز ولادت (۱۱ ذي القعده) و روز شهادت آن حضرت (مطابق مشهور آخر ماه صفر) سپس از كتاب اقبال مرحوم سيد بن طاووس استحباب زيارت آن حضرت را در روز ۲۳ ذي القعده (طبق روايتي روز شهادت آن حضرت) نيز نقل ميكند و در پايان مينويسد: استحباب زيارت آن حضرت در ماه رجب گذشت (بحار الانوار جلد ۹۹ صفحات ۴۳ و ۴۴). مرحوم محدث قمي روز ۲۵ ذي القعده را نيز به اين موارد ضميمه كرده است.
مثل روزي كه متولد شدم
دور باشي يا نزديك، امروز روز ديدار است، اما من خيلي دعا كردم كه به نزديك خويش دعوتم كند. غسل طهارت كردم، پاك و حلالترين لباس را پوشيدم. كسي منتظر من است. بايد آرام و آهسته قدم برداشت كه در هر قدم ذكري با ثوابي است: سبحان الله، الحمدلله…، اما قدمهاي من آرام نميشوند. پرواز ميكنند. آخر آنجا كه به سويش ميشتابند، قطعه اي از بهشت است. لحظه اي بزرگ منتظر من است، بزرگتر از لحظه تولدم. آمده ام به قلعه (لا اله الا الله) داخل شوم و اذن دخول ميخوانم: «فاذن لي يا مولاي في الدخول افضل ما اذنت لاحد من اولياءكِ؛ مولاي من! به من اجازه بده وارد شوم، همانطور كه به يكي از دوستان نزديكت اجازه ميدهي و بلكه بهتر از آن!»
شك ندارم كه اجازه ميدهد… و حالا حتماً لحظه خوش آمد گويي است: «بسم الله و بالله و في سبيل الله…» سلام ميدهم و شك ندارم كه زود پاسخ ميگويد. سرم را به نشانه احترام پايين انداخته ام و نگاهم را به نشانه شرمندگي.
«… اي خدايي كه به يكتايي ات و رسالت پيامبرت اقرار دارم! بر محمد و آل پاكش درود فرست، چنان درودي كه هيچ كس جز خودت نتواند بشماردش…»
«… اللهم إليك صمدت مِن ارضي…؛ خداوندا از سرزمينم خارج شدم و به تو رو كردم، شهرها را زير پا گذاشتم به اميد رحمت تو! پس بي پناهم مكن و دست خالي برم مگردان…»
نماز زيارت خوانده ام، براي فرج دعا كردم و براي همه مؤمنان. حالا نوبت حرفها و خواهشهاي خودم است. چه بگويم حالا كه ميزبان مهربان، منتظر شنيدن است و چگونه بگويم؟ به زبان مادري ام حرف ميزنم.
مولاي عزيزم! آمده ام مثل هميشه براي وعده هايي كه داده اي؛ اما اين بار آمده ام، نه فقط براي هزار حج و هزار عمره مقبولي كه هنوز هم نه استطاعت رفتنش را دارم و نه لياقت مقبول بودنش را.
آمده ام نه فقط براي اينكه به خوابم بيايي و مثلا بگويي فلان حاجت و فلان آرزويت را برآوردم.
حتي نيامده ام فقط براي گرفتن بهشتي كه ضمانت كرده اي يا رهايي از آتشي كه خودم به پا كرده ام. براي همه اينها آمده ام اما نه فقط همين. اين بار آمده ام كه خواهش كنم به آن وعده بزرگتر وفا كني. غسل طهارت كرده ام و آمده ام تا كمكم كني «دوباره متولد شوم»، پاك و سبك شوم، مثل روزي كه از مادر زاده شدم.
آقاي عزيز! به دادم برس، من گناه دارم. يك بار بزرگ گناه كه با رضايت شما از سنگيني اش رها خواهم شد، شما كه شرطي از شروط امان الهي هستي. ميترسم كه با اين همه زائر شكايت ما را نزد خدا ببري كه «خدايا! همين قوم مرا غريب و مهجور نگه داشتند»
آري! غريبي آن نيست كه نام و نسبت را نشناسند، اين است كه حقت را نشناسيم، حق «امام بودن» و اطاعت شدن را، حق «مطيع» داشتن را. ميخوام در غريبي اين روزگار، با ديدگان باز به ديدنت بيايم كه پس از تولدم در آخرت، سه بار به بازديدم بيايي و از هول و هراس غريبي و تنهايي نجاتم دهي… و ميدانم كه ميآيي، آقاتر از اين حرفها هستي امام رئوف!
كمكم كن كه پيش از مرگ بميرم و خدا بيامرزدم، به خاطر گل روي شما…
«اللهم اني اسئلك يا الله الدائم في مُلكه… خداوندا مجللتر از آني كه جز از عدالت بترسيم يا جز اميد فضل و احسانت را در دل بپروريم، منت بگذار و با ما به فضلت رفتار كن نه با عدالت… يا من يسمي بالغفور الرحيم…»
حافظ! وظيفه تو دعا گفتن است و بس
در بند آن مباش كه نشنيد يا شنيد